داستان بهشت و جهنم مشتری!

داستان بهشت و جهنم مشتری!

چگونه بیشتر از رقبایتان بفروشید رابین فیلدر

فرد فروشنده‌اي به‌گونه‌اي غيرمترقبه فوت كرد و در كنار دروازه‌هاي بهشت، پيتر مقدس را ديد كه به پيشواز وي مي‌آيد.

پيتر مقدس گفت: «خوش آمديد و از اين كه در اين جاييد تبريك مي‌گويم. زمان بسيار خوبي رسيديد زيرا در ماه‌هاي اخير سخت تلاش كرده‌ايم تا سطح سرويس‌دهي به مشتريان را بهبود بخشيم. حال ما مي‌توانيم دو گزينه براي انتخاب پيشنهاد کنيم و آن اين كه شما مي‌توانيد يك روز را در بهشت و يك روز را در جهنم سپري کنيد، سپس قادر خواهيد بود تصميم بگيريد كه تا ابد در كجا زندگي کنيد.»

از آن‌جايي كه فروشنده بايد هميشه ديد وسيعي داشته باشد، در نتيجه قهرمان داستان‌ ما از اين كه مي‌توانست در هر دو سناريو نقش‌آفريني کند بسيار خوشحال بود. جهنم اولين ايستگاه بود كه در آن‌جا شيطان به استقبال وي آمد و او را به يك هتل ييلاقي زيبا و باشگاه تفريحي برد. پس از يك بازي باشكوه گلف، آنها به اتاق پذيرائي رفتند كه در آن‌جا با همكاران مرحوم ملاقات كرد كه همه در حالي كه لبخند مي‌زدند لباس مرتبي به تن كرده و كراوات مشكي بسته بودند و از شام لذيذ و نوشيدني و كاباره بسيار لذت مي‌بردند. اين لذت‌بخش‌ترين شبي بود كه فروشنده تا آن زمان به خاطر داشت.

روز بعد وي به بهشت رفت و با وجود اين كه لميدن بر روي ابرها و نواختن چنگ بسيار عالي بود اما احساس مي‌كرد كه گمشده‌اي دارد.

بنابراين روز بعد نزد پيتر مقدس رفت و گفت: «من جهنم را انتخاب كردم.» پيتر مقدس بزرگوارانه وي را در آسانسور گذاشت و به سمت پائين فرستاد. دوباره شيطان به پيشواز او آمد، اما اين بار با بيابان برهوت متروكه‌اي روبرو شد كه پوشيده از آشغال بود. دوستان سابق وي لباس‌هاي مندرسي پوشيده بودند كه آشغال‌ها را برداشته و داخل كيسه‌هاي خود مي‌ريختند. فروشنده فرياد زد: صبر كن، ديروز هتل ييلاقي در اينجا بود و ما بهترين غذاها را مي‌خورديم و شراب مي‌نوشيديم. چه اتفاقي افتاده است؟»

شيطان لبخند زد و گفت: ساده است، ديروز يك مشتري احتمالي بودي اما امروز مشتري دائم و بالفعل هستي.

“اگر پس از اولین فروش ارتباط ایجاد نکنیم، فروش های بعدی هم صورت نخواهد پذیرفت. یکی از عواملی که رقبایتان هرگز قادر به تقلید آن نیستند، نحوه ارتباط شما با مشتریان است.” رابین فیلدر

پس از فروش با مشتری در تماس باشید

در دوره‌هاي آموزش فروش، اغلب از شركت كنندگان مي‌پرسيم کساني که پس از فروش به مشتريان تلفن مي‌كنند، دست‌هايشان را بالا ببرند. معمولاً در حدود 15 تا 20 درصد اين كار را انجام مي‌دهند. اين ميزان بيشتر از گذشته است. بنابراين، پيام ما در حال بيشتر ادراک شدن است. سپس مي‌پرسيم، چرا اغلب شما پس از فروش، با تلفن آن را پيگيري نمي‌كنيد؟

مي‌توانيد حدس بزنيد كه اين افراد چه گفته‌اند: ممكن است ايرادي وجود داشته باشد. محصول يا خدمت شايد آن چيزي كه دقيقاً مشتري مي‌خواهد نباشد.

اما آن يك فرصت از دست رفته محسوب مي‌شود. هيچ چيز بيش از اين كه فروشنده پس از فروش با مشتري تماس بگيرد يا شخصاً در محل حاضر شود، باعث استحكام روابط خريدار و فروشنده نمي‌شود. هميشه اين كار را انجام دهيد، به ويژه زماني كه اشكالي وجود داشته باشد. خودداري از تماس گرفتن را يك گناه بزرگ فرض كنيد.

شديداً پيگيري کنيد

با ادب و نزاكت با مشتريان مداوماً در تماس باشيد، در اين صورت فروش شما بيشتر خواهد شد. ارتباط منظم خود را حفظ كنيد و هميشه در هر موقعيتي حرف‌هاي تازه‌اي براي گفتن داشته باشيد.

از يك سيستم پايگاه اطلاعاتي مشتريان احتمالي استفاده كنيد

براي شروع يك رابطه، ماهي يكبار براي مدت سه ماه نامه‌اي را به همراه يك خبرنامه به مشتري احتمالي بفرستيد. سپس تلفن كنيد. تبدیل یک مشتری احتمالی به مشتری دائمی و بالفعل بزرگترین هدف یک کسب و کار موفق است. پس حتی بعد از اولین خرید هم با مشتری در تماس باشید.

قدردان باشيد

ارتباطات مستمر موجب مي‌شود تا روابط، عادي و بي‌اهميت فرض نشود. پيام تشكر بفرستيد: «ما به خريد شما ارج مي‌نهيم و از شيوه شما در برخورد با ما بسيار سپاسگزاريم.» قدرت پيام تشكر، فوق‌العاده است، زيرا يك قدم فراتر از تلفن كردن است و دريافت كننده پيام، متوجه مي‌شود كه براي تهيه پيام تشكر وقت و انرژي بيشتري نسبت به تلفن كردن صرف كرده‌ايد و از اين رو محبت شما را فراموش نخواهد كرد.

هر کدوم از ما در زندگی شخصی خودمون نیاز به مهارت های فروش داریم ...

چه شغل ما فروشندگی باشه و چه نباشه، مطمئنا محصول، خدمت یا ایده ای رو تا امروز فروخته ایم و ممکنه تو کار خودمون موفق هم بوده باشیم. اما با مطالعه بیشتر کتاب های فروش، می فهمیم که روش های مناسب برای عملی ساختن یک فروش موفق چیه؟ همچنین به این نکته پی میبریم که چرا فروشنده های موفق روی 20 درصد از مشتریان یه صنعت که 80 درصد از کل فروش اون صنعت رو به خودشون اختصاص میدن، متمرکز میشن ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست اصلی